او
ستاره نقل و انتقالات نیم فصل بود. خیی ها می گفتند در نیم فصل دوم لباس
استقلال را بر تن می کند و خیلی ها می گفتند قرار است پرسپولیسی شود. نقل و
انتقالات نیم فصل گذشت اما هیچ اتفاقی نیفتاد. مهرداد پولادی همچنان
بازیکن مس کرمان بود و به خاطر اختلافاتش با مسئولان این باشگاه، نتوانست
از مس جدا شود. چند روز بعد، زمانی که همه فکر می کردند او مجبور است نیم
فصل دوم را هم در کرمان بماند، پولادی سرانجام پرسپولیسی شد. البته او فعلا
فقط در لیگ قهرمانان آسیا می تواند برای پرسپولیس بازی کند.
از
اینجا شروع می کنیم که تو بازیکن تراکتور سازی بودی و یکی از مهره هایی که
فراز کمالوند اعتقاد خاصی به او داشت.چه اتفاقی افتاد که یکدفعه سر از مس
کرمان در آوردی؟
روزنامه ها نوشته بودند لیست فروش
تراکتور فلان بازیکنان بودند و اسم من هم در آن لیست فروش بود.پس از این
اتفاق خبری هم از تراکتوری های نشد و اصلا تماسی با من نگرفتند. فراز هم
رفته بود امارات و ایران نبود.من با صمد مرفاوی حرف زدم و به او قول دادم
که به مس کرمان بروم.
البته رفتنت به مس اتفاق خوبی بود و برایت بد نشد.
من ضرر نکردم و تجربیات خوبی به دست آوردم.چه از لحاظ فنی و چه از لحاظ فوتبالی همه چیز آنجا خوب بود.
تو را ناصر خان به استقلال آورد درست است؟
بله.آن سال بازیکن ثابت تیم المپیک بودم.
آن
زمان سن و سال زیادی نداشتی و فکر می کنم فقط 20 سالت بود.فصل 86-87
بود.تا قبل از این اتفاق پولادی اسم و رسمی در فوتبال نداشت.پسر جوانی که
گاهی به تیم ملی دعوت می شد.اما ورودت به استقلال همه چیز را عوض کرد.تو به
این تیم بزرگ آمدی و به عنوان بازیکن ثابت هم بازی کردی.خودت فکر می کردی
که ناصر حجازی تا این اندازه به تو اعتماد کند؟
من
آن زمان در پیکان بودم و وقتی قرار شد بروم استقلال رفتم دفتر آقای فتح
الله زاده و ناصر خان خدا بیامرز را هم همانجا دیدم.ناصر خان بدون تعارف به
من گفت که بازی من را دوست دارد اما باید با دو نفر دیگر برای بازی کردن
در سمت چپ رقابت کنم.میثم منیعی و محسن یوسفی.ناصر خان هیچ قولی به من نداد
و همان موقع گفت که هر کدام آماده تر باشید بازی می کنید.من هم با همین
طرز فکر وارد استقلال شدم و خدا را شکر عملکرد خوبی هم داشتم.ناصر خان به
من اعتماد کردند و تا زمانی که ایشان در استقلال بودند من در تمام مسابقات
بازی کردم.
البته در آن سالها کمی هم بدشانس بودی و چند بار مصدوم شدی.
زمان آقا فیروز بود که کشکک پایم شکست.
مشکلی که آن موقع وجود داشت این بود که استقلال خوب بازی نمی کرد و بازی های شما هم زیاد توی چشم نمی آمد.تو چند تا گل خوب هم زدی.
آن
زمان نتایجی که می گرفتیم کمی پر نوسان بود.اما از بازی با فجر سپاسی ما
سه تا بازی را بردیم و تیم روی روال عادی افتاده بود.اما پس از سه تا برد
پی در پی سرمربی تیم عوض شد و آقا فیروز به استقلال آمدند و ناصر خان شدند
مدیر فنی.طبیعی است که با ورود فیروز کریمی تیم دچار تغییرات شود.طرز
تفکرات فرق می کرد و او خودش تیم را نبسته بود. به نظر ایشان این تیم جنسش
جور نبود.زمان ناصر خان من هافبک چپ،یا بال چپ بازی می کردم اما با آمدن
آقای کریمی ما هافبک دفاعی نداشتیم و ایشان هم اعتقادی به سانجان بازیکن
خارجی تیم نداشتند.من شدم هافبک دفاعی تیم در کنار سعید بیات و منصوریان.ما
فوتبال را خوب بازی می کردیم اما نتایج خوبی نمی گرفتیم و آن سال سیزدهم
شدیم.پس از آن فیروز کریمی در نیمه نهایی جام حذفی و در بازی با فولاد
استعفا داد و امیر قلعه نویی سرمربی شد.ما رفتیم فینال و توانستیم قهرمان
شویم.
آن فصل یکی از بدترین فصل های تاریخ استقلال
بود.البته فیروز کریمی هم به تو اعتقاد داشت و در بیشتر بازی ها به عنوان
بازیکن ثابت بازی می کردی.
من از زمان ورود آقا
فیروز سه بازی روی نیمکت بودم. در بازی با پاس همدان محروم بودم،نفت آبادان
و ...اما از بازی با مس کرمان که به عنوان یار تعویضی به زمین آمدم تمام
بازی ها را فیکس بازی کردم.
ولی با حضور قلعه نویی فیکس بازی کردن های تو تمام شد و دوباره نیمکت نشین شدی.
من در بازی با پاس همدان کشکک پایم شکست و مجبور شدم برای مدتی دور از میادین باشم.یکی از دلایل نیمکت نشینی هایم هم همین موضوع بود.
تو جزو آن گروهی بودی که فیروز کریمی تنبیه شان کرد و مقابل چشمان هواداران آن ها را دواند؟
بله.
چه حسی به شما دست داد؟
خب
من زمانی که شاگر فرهاد کاظمی هم بودم این اتفاق را تجربه کرده بودم.اما
در استادیوم آزادی و مقابل همه هواداران واقعا شرایط بدی بود.چون من و امید
رضا روانخواه نقش زیادی در گلی که استقلال زد داشتیم و چندان هم بد بازی
نکردیم.داور که سوت بازی را زد ما به سمت رختکن رفتیم و از جلوی چشمان
فیروز کریمی رد شدیم.اگر مثل بقیه بازیکنان فرار می کردیم آن روز در
ورزشگاه نمی دویدیم.البته 7 یا 8 دقیقه بیشتر نشد.
تماشاگران هم زیاد شعار می دادند.
آنها
از فیروز کریمی می خواستند که بقیه بازیکنان را هم بیاورد و آنها را هم
تنبیه کند.اما بقیه بازیکنان زرنگ بودند و از دست کریمی فرار کردند.فکر می
کنم ما به جای همه آنها دویدیم.این حس بدی بود که جلوی چشمان هواداران می
دویدیم.اما فیروز خان تحلیل خودش را داشت که این کار را انجام داد.
استقلال از در آن فصل از همان ابتدا خوب نبود و کاملا مشخص بود که چنین بلایی سرش می آید.انگار در آن تیم همدلی زیادی وجود نداشت.